به نقل از سایت اخبار انقلاب و دفاع مقدس : خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه: چندی پیش و به مناسبت نخستین سالگرد شهادت سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی، کتاب «سردار بزرگ» تهیه و تنظیم شده از سوی رایزنی فرهنگی جمهوری اسلامی ایران در عراق توسط مؤسسه بینالمللی الهدی وابسته به سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی با شمارگان یک هزار نسخه و ۱۰۸ صفحه منتشر شد.
این کتاب، مجموعهای است از مقالات تألیفی توسط شخصیتهای عراقی که در پاسخ به پرسشهایی پیرامون شخصیت شهید فرمانده حاج قاسم سلیمانی به رشته تحریر در آمده است. متن زیر یادداشتی است از این کتاب با عنوان «شمهای از مسک وجود فرمانده دلها، حاج قاسم سلیمانی» به قلم حجت الاسلام و المسلمین دکتر فؤاد المقدادی دبیر کل اتحادیه علمای مسلمان عراق.
﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ*فَرِحِینَ بِمَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَیَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِینَ لَمْ یَلْحَقُوا بِهِمْ مِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلَا هُمْ یَحْزَنُونَ* یَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ وَأَنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِینَ*الَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِلَّهِ وَالرَّسُولِ مِنْ بَعْدِ مَا أَصَابَهُمُ الْقَرْحُ لِلَّذِینَ أَحْسَنُوا مِنْهُمْ وَاتَّقَوْا أَجْرٌ عَظِیمٌ* الَّذِینَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَکُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِیمَانًا وَقَالُوا حَسْبُنَا اللَّهُ وَنِعْمَ الْوَکِیلُ ﴾ آل عمران ۱۶۹-۱۷۳.
سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران به عنوان نهادی که برای دفاع و حفظ انقلاب تأسیس شد، از بدو شکل گیری، حمایت از جنبشهای رهایی طلبانه از شر استکبار جهانی به ویژه در کشورهای اسلامی را در دستور کار داشته است. در ادامه این مأموریت نیرویی با عنوان سپاه قدس تشکیل شد که الهام گرفته از نگاه جهانی نهضت انقلاب ایران به رهبری امام خمینی و ندای ایشان به مستضعفان جهان برای رهایی از یوق استکبار جهانی و در رأس آن شیطان بزرگ آمریکا بود.
مأموریت سپاه قدس صرفاً یک مأموریت نظامی نیست، بلکه این سپاه مقابله سیاسی و فرهنگی و اخلاقی و اجتماعی با استکبار جهانی را در دستور کار خود دارد تا از این منظر الگوی ساختاری تمامی نیروهای نظامی که قصد مقابله با استکبار را دارند، باشد. این خاستگاه موجب شده تا سپاه قدس در سطح جهان شناخته شود و فرمانده این سپاه، مجاهد نستوه قاسم سلیمانی به شخصیتی جهان بدل گردد. رد پای او در اکثر عرصههای ملتهب و دشوار دیده میشود و بدین ترتیب او از مهمترین طلایه داران این عرصه است. من پیش از سقوط رژیم صدام و در زمان تأسیس سپاه بدر و نقشی که ایشان در این سپاه داشتند با این شخصیت بزرگوار آشنا شدم.
در آن زمان من معاون نماینده ولی فقیه آیت الله شیخ محسن اراکی در سپاه بدر بودم و تا پایان انتفاضه شعبانیه نیز این مسئولیت را برعهده داشتم. اما بعد از سرنگونی رژیم صدام رابطه ما رنگ و بوی دیگری گرفت. پس از اشغال عراق توسط آمریکا، آنها به سرنگونی رژیم صدام بسنده نکردند و به دنبال نابود کردن کشور بودند. از این رو کمیتهای برای بررسی اوضاع عراق تشکیل شده بود و در این کمیته بود که رابطه ما از شکل قبلی خود خارج و به رابطهای مستقیم تبدیل شد.
بعد از بازگشت و ارائه بررسیهای انجام شده، دیدارهای مفصل با شهید سلیمانی داشتم و من صفاتی را در ایشان دیدم که در کمتر فرماندهی دیده میشود. من در آن جایگاهی نیستم که عمق ایمان و تقوا و زهد و تواضع ایشان را بیان کنم، اما از نزدیک ذوب بودن ایشان در ولایت و مقام معظم رهبری و شم جهادی او به واسطه پیگیری جزئیات حوادث و رخدادها در عراق را درک کردهام. شهید سلیمانی مرد میدانهای سخت و دشوار بود. شکستن محاصره نجف اشرف را که همزمان با بازگشت آیت الله سیستانی پس از سفر درمانی به خارج از عراق بود، هرگز از یاد نمیبرم.
ایشان طرح نجات افراد به محاصره در آمده در شهر قدیم نجف را ترسیم کردند. من را نیز موظف به بسیج مردم و تهیه فهرستی از خواستههای آنان کردند. ایشان نیروها را از بغداد به سمت نجف اشرف گسیل دادند و همزمان با ورود آیت الله سیستانی به نجف، محاصره شهر برداشته شد. این مأموریت یکی از برهههای حساس در ناکام شدن تلاش اشغالگران آمریکایی برای ورود به شهر نجف و هتک حرمت به مردم این شهر بود.
از مشهودترین نکات درباره شهید سلیمانی، توجه به موضوع وحدت اسلامی و تقریب میان مذاهب بود. ایشان با دقت و توجه خاص، تمامی فعالیتهای صورت گرفته در این زمینه به ویژه بعد از تأسیس اتحادیه علمای مسلمان در عراق را دنبال میکرد. در این اتحادیه بیش از ۶۰۰ عالم برجسته شیعه و سنی حضور دارند که در همایشها و نشستهای با موضوع وحدت حضور پیدا میکنند و از نتایج شکل گیری این اتحادیه جلوگیری از تلاش سازمان تروریستی القاعده برای نفوذ در بین اهل سنت بوده است.
زمانی که آمریکای تجاوزگر، داعش را ایجاد کرد تا شهرهای بزرگ عراق را به اشغال خود در آورد و آیت الله سیستانی فتوای جهاد کفایی برای مقابله با آن را صادر کردند، حاج قاسم و همرزمانش، ابعاد این فتوا را درک کردند. کفایت در جهاد صرفاً به تعداد نیست بلکه به امکانات و توانمندیهای فرماندهی و تجارب مبارزاتی وحضور مستقیم در میدان است. یکی از اولین کسانی که ندای لبیک به این فتوا داد، شهید سلیمانی بود و از آسمان و زمین، جنگ افزار و تجارب نظامی خود را میدان آورد. در آخر نیز با لطف و عنایت الهی، پرونده داعش را در مدت زمان شگفت انگیزی بست و آمریکا و نوچههایش را انگشت به دهان کرد. همچنین شادی و سرور را برای مردم به ارمغان آورد و قلب آیت الله سیستانی و حضرت آیت الله خامنهای را خرسند نمود. این آن چیزی بود که باعث شد آیت الله سیستانی در بیانیه شهادت سردار سلیمانی و هم رزمش ابومهدی المهندس از آنها به عنوان قهرمانان نبردهای پیروزی یاد کند. شاید استفاده از صیغه جمع در عبارت پیروزی برای این بوده که آنها الهام بخش ادامه دهندگان راهشان در پیروزیهای آتی بوده اند.
بدین ترتیب درمییابیم که ابعاد فکری و سیاسی و نظامی حاج قاسم در فرماندهی پیروزیها یک مکتب تلقی میشود. این همان مطلبی است که امام خامنهای در منویاتشان برای تأسیس بنیاد حاج قاسم مدنظر قرار دادند. اینکه به شیوه فعالیت سیاسی و جهادی و تجارت نظامی و روحیات فرماندهی و اشتیاق قلبی او برای قرب به خدا و عشق به شهادت و زیستن با یاد و خاطره همرزمان قهرمانش در جهاد که به مقام شهادت نائل آمدند توجه شود و این بنیاد وظیفه تدوین و معرفی این مکتب را برعهده گیرد.
این مکتب از تب و تاب جهاد مردم و نظام ایران برای مقابله با رژیم تجاوزگر صدام به جنبش درآمده است. این مکتب از شور جهاد برخاسته و تا دور افتادهترین تجمعات اسلامی در عراق و فلسطین و لبنان و افغانستان و سوریه و یمن امتداد یافته و راه به آفریقا و آسیا و حتی آمریکای لاتین باز کرده و الگو و سرمشقی برای تمامی مبارزان با استکبار جهانی است. شهرت این مکتب از رسانهها نیست، بلکه برگرفته از میدان واقعی عمل و پهنههایی است که در نوردیده. تا جایی که دشمن را مبهوت و خیره و دوستان را شادمان و برای همرهان طریق، سنگ بنای مکتب جهادی سترگی را نهاده است که در حصار زمان و مکان محصور نشده. حتی رسانههای دشمن نیز به ابهت آن اذعان کردهاند و مبلغان جهادی برای ترویج آوازه آن از یکدیگر پیشی میگیرند.
به یکی دیگر از نقشهای منحصر بفرد جهادی شهید سلیمانی در عراق اشاره کنم. شهید سلیمانی اولین فردی بود که به ندای مرجعت عراق در جهاد کفایی پاسخ داد. او با تسلیحات و نیروی جنگی وارد میدان شد و رزمندگان حشد الشعبی و فرماندهان و نیروهای ارتش و پلیس فدرال همگی پشت سر او قرار گرفتند. آنها به چشم خود دیدند که سردار سلیمانی با ذهن برنامه ریز در خط مقدم جبهه و حضور یافته و دریافته بودند که در یورش به دشمن، پشتوانه و پناه آنهاست. موارد زیادی در این خصوص وجود دارد که تنها به یکی از آنها اشاره میکنم. منطقه جرف الصخر به لحاظ جغرافیایی و مردمی سختترین منطقه درگیری بود. اکثر سران و پیکارجویان داعش در بین مردم مخفی شده بودند و مردم به آنها پناه داده بودند.
این منطقه همچنین در امتداد منطقه صحراء الانبار بود که گروهکهای خطرناک داعش در آن مخفی بودند. همچنین از این منطقه بود که عوامل انتحاری و خطرناک به مناطق ارتباطی میان بغداد و حله و نجف و کربلا فرستاده میشدند و بیش از دهها هزار شهید و مجروح در این منطقه جان خود را از دست داده بودند. کسی که این بحران را حل کرد، حاج قاسم سلیمانی بود. او جبهه مستحکمی را با وجود موانع محیطی و جغرافیایی ایجاد کرد تا با بهره گیری از دریاچهها و پوششهای گیاهی فشرده و عوارض زمینی، جلوی دشمن را بگیرند و آنها را مهار کنند. پیروزی تحقق یافت و جرف الصخر به جرف النصر بدل شد و کانون تروریسم در این منطقه ریشه کن شد. چنین آوردگاههای بی نظیری را باید ثبت کرد تا به عنوان یک دایره المعارف مرجع دراختیار فرماندهان و دست اندرکاران نظامی قرار گیرد و آنها با رفتار شهید سلیمانی در برخورد با نیروها و شیوههای شناسایی نقشههای دشمن و راههای دفع آن آشنا شوند. نمونههای فراوان دیگری از نقشهای اینچنینی حاج قاسم را میتوانیم در لبنان و سوریه و یمن و فلسطین و دیگر نقاط ببینیم.
حاج قاسم فرمانده بی نظیر و الگوی درخشانی بود. همین طور نیست که رأس شیطان بزرگ، ترامپ این چنین بزدلانه تصمیم به ترور او میگیرد و این موضوع نشان دهنده ناتوانی و عجز دولت و ارتش آمریکا و مقهور شدن در برابر این کوه استوار میدان جهاد و نبرد است. این ترامپ و دولت مستکبر آمریکا بودند که با ترور شهید سلیمانی مغلوب شدند. چرا که خون پاک و اجزای بدن پاره پاره شدهاش به تأسی از اصحاب اباعبدالله الحسین در برابر ظلم و کینه یزیدیان و بنی امیه خروش عظیم ایجاد کرد. میلیونها نفر از مردم عراق و ایران در تشییع پیکر او و ابومهدی المهندس و همرزمانشان در شهرهای بغداد و کاظمین و کربلا و نجف و استانهای جنوبی و شهرهای اهواز و تهران و قم و مشهد و کرمان به خیابان آمدند و خروشیدند. با این تشییع میلیونی بار دیگر خیزش شعبانیه عراق و ایران احیا گردید تا انتقام خون مقدس گرفته شود و با اراده مقام معظم رهبری تصمیم تاریخ ساز اخراج آمریکاییها از عراق به نتیجه برسد.
در آخر حیف است به خاطراتی که از شهید سلیمانی دارم اشاره نکنم. حاج قاسم بسیار مهرمان و بامحبت بود و هوای همه آنهایی را که با او کار میکردند، داشت. او کارها را به میزان اخلاص آن برای خداوند میسنجید. معمولاً زمانی که بعد از سفرهای کاری در عراق که با رنج و مشقت و گاه بیماری همراه بود به ایران باز میگشتم، حاج قاسم اصرار داشت که قبل از ملاقاتمان کاری کند که سرحال شوم. یکی از دفعات مأموریت مهمی را به من واگذار کرده بودند و بعد از انجام آن به ایران بازگشتم. پس از استراحت مثل همیشه در دفتر خود میزبان من بودند و هدیه بسیار ارزشمندی را به من دادند. هنگام تقدیم هدیه گفتند که تنها به دو نفر این هدیه را دادهاند و من سومین نفر هستم که این هدیه را دریافت میکنم. هدیه شامل سه جلد بزرگ از آیات خوشنویسی شده قرآن کریم منسوب به امیرالمؤمنین و ائمه اطهار بود که به صورت تذهیب شده و در کاغذ گلاسه به چاپ رسیده بود. این هدیه یکی از ارزشمندترین چیزهایی است که من به یادگار نزد خود نگه داشتهام و ذهن خود را با خاطرات زیبای این فرمانده بی نظیر صفا میبخشم.
آخرین خاطره من از ایشان مربوط به زمانی است که نیمههای شب تلفن همراهم زنگ خورد و یکی از عزیزان به من گفت که دست مکر و جنایت، فرمانده عزیز حاج قاسم سلیمانی را ترور کرده و او و همرزمانش با موشک هواپیماهای هدایت پذیر در فرودگاه بغداد به مقام اعلای شهادت نائل آمدهاند. به محض شنیدن این خبر تلویزیون را روشن کردم و با یکی از نزدیکان حاج قاسم تماس گرفتم. او نیز خبر را تأکید کرد. نتوانستم جلوی گریهام را بگیرم. در نیمههای شب برای لحظاتی خواب به چشمم غلبه کرد. در خواب حاج قاسم را با لباس بسیجی سادهای دیدم که کنار رود دجله و در مقابل لانه جاسوسی آمریکا در بغداد ایستاده. رزمندگان چادرهای تحصنی را به نشانه اعتراض به حمله هوایی آمریکا به نیروهای حشد الشعبی در القائم که همان روز تشییع شدند در مقابل سفارت آمریکا برپا کرده بودند.
در عالم خواب با اصرار به حاج قاسم گفتم که چرا تصمیم گرفتی از پیش ما بروی، با اینکه میدانستی این قدر به تو نیاز داریم. گفت من شما را ترک نکرده و هرگز نخواهم کرد و همه جا در کنارتان هستم. سپس مرا نزد فردی برد که لباس بسیجی به تن داشت تا او را به من معرفی کند. به من گفت که من و این فرد در کنار شما هستیم. سپس فرد دیگری که لباس شخصی به تن داشت را صدا زد و به من اشاره کرد که او نیز در کنار شماست. در این هنگام به طرف چادرهای اعتراض نگاه کرد و گفت این چادرها را جمع کنید. دوران اینها گذشته و روزهای دشوارتری پیش روست که به چیزهای دیگری غیر از اینها نیاز است. ناگهان از خواب پریدم و به شدت گریستم و از خدا خواستم که مرا نیز به خیل او ملحق کند.