به نقل از سایت اخبار انقلاب و دفاع مقدس : خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و اندیشه - رضاکریمی [۱]: مکتب سلیمانی یعنی به او چشم به یک فرد نگاه نکنیم. بر این اساس در این کتاب فقط سخن از سلیمانی نیست بلکه از سلیمانی هاست. پس با معیار معرفت توحیدی و معیار ارتباط با اولیا (که از عوامل مهم معرفت زا و توحیدی است) شهدایی انتخاب شده و در کتاب معرفی شدند.
بنابراین اگر کسی بخواهد برای کسب اطلاعات بیشتر از سیره سردار شهید کسب کند این اثر او را را راضی نمیکند بلکه اهمیت کتاب در نظریهای است که تبیین میکند. این نظریه در طرح جلد کتاب مشخص است: ترکیبی از حاج قاسم در حال نبرد [۲] و در حال معنویت. مهمترین سخن کتاب مکتب سلیمانی این است که امتیاز شهید سلیمانی توحید و اخلاص و جهاد اکبر او بود. این ممیزه درست است ولی باید جهاد اکبر را عمیق توصیف کرد. «جهاد اکبر» فقط اکبر از جهاد اصغر نیست بلکه باطن آن و علت و حقیقت آن هم هست.
حقیقت شهادت در این جمله است که شهید نظر میکند به وجه الله و این وقتی است که شهید فی سبیل الله است باشد. معنای نظر به وجه الله همان فنا و عبودیت است (ص ۶۰). این تفسیر با معنای لغوی شهید که به معنای مشاهده گر است هم هماهنگ است.
مؤلف در اثر مطرح کردن بحث اخلاص به این نتیجه میرسد که همه شهدا در یک درجه نیستند. چون جهاد سیف با جهاد نفس (به تعبیر رهبر انقلاب که در این اثر نقل شده؛ مجاهدت درونی و بیرونی) برابر نیست. همچنین نتیجه دوم این بحث این است که چه بسا کسی که شهید نشده به مقامی بالاتر از شهدا برسد (ص ۴۳) سلمان و ابوذر به ظاهر شهید نشدند ولی عمار شهید شد. اما عمار از سلمان بالاتر نیست.
نتیجه سوم این است که شهادت هدف نیست وسیله است (ص ۴۷) و لذا محور اصلی ادعیه قتل فی سبیل الله نبوده بلکه توحید و اخلاص بوده است (ص ۵۹). بر این اساس این جمله شهید سلیمانی که خداوندا مرا پاکیزه بپذیر با اخلاص و جهاد اکبر تفسیر میشود.
نتیجه دیگر این است که اصرار برای شهادت نباید قبل از کامل شدن باشد خاطرهای از شهید حسینعلی عالی هم در همین راستاست (ص ۵۷).
تعبیر «شهید زنده» که رهبر انقلاب در مورد سردار سلیمانی به کار بردند یک اغراق ادبی نیست بلکه یک مبنای قرآنی حدیثی دارد. در روایات حقیقت شهادت در شیعه بودن است و فراتر از کشته شدن در میدان جنگ (ص ۷۰).
میتوان از استنادات این کتاب فراتر رفت و گفت: از قرآن هم میتوان حقیقت شهادت را استنطاق کرد؛ شهادت معنایی وسیعتر از کشته شدن در میدان جنگ دارد. میگویند مظلوم شهید است و نیز هر کس در راه مالش مورد تعدی واقع شود و بجنگد و کشته شود. میگویند مؤمن اگر در مریضی بمیرد شهید مرده است. مصائب لطف الهی هستند و کسی که دچارآنها شود و در آن حین بمیرد شهید است: فقر، خشوع، گرسنگی، تشنگی روز، بیداری شب و… حتی روایاتی هستند که (البته بیشتر از زبان پیامبر صلی الله علیه و آله در کتب اهل سنت آمده اند) مرگ بر اثر طاعون، سوختگی، غرق شدن و غریب ماندن را هم شهادت میدانند.
بسیاری اعمال هم در حکم شهادت قرار میگیرند: کسی که کظم غیظ کند و مسلمانی را عفو کند اجر شهید را دارد و بلکه کسی که در بلا صبر کند اجر هزار شهید دارد! با این تنوع تعاریف و مصادیق، معیار شناخت شهدا چیست؟ در روایات اساساً هر مؤمنی شهید است و هر کدام از ما که بر بسترش بمیرد و بر معرفت حقیقی پروردگار و رسول و اهل بیتش باشد، شهید مرده است. اسلام در مورد رنج (هایی که خداوند پیش میآورد نه بندگان) سخنها دارد که در اصول کافی به تفصیل درج شده است.
اکنون میتوان گفت: کسانی که ایمان دارند و به مصیبت و سختی دچار میشوند طوری که سختیها آنها را به اعتراف و تضرع بکشانند شهید هستند. در این تعریف دو عنصر محوریت دارند: مصیبت و صبر همراه با اعتراف. برای تبیین چگونگی رویداد شهادت آیات ۱۵۳ تا ۱۵۷ سوره بقره را باید تقریر کرد: ۱. ای کسانی که ایمان آورده اید از صبر و نماز کمک بگیرید و قطعاً خدا با صابرین است. ۲. نگویید آنان که در راه خدا کشته میشوند مرده هستند بلکه زنده اند و شما نمی فهیمد. ۳. شما را با چیزهایی از ترس، گرسنگی، و کمبود اموال و انفس و ثمرات به بلا میاندازیم و به صابرین بشارت دهید. ۴. کسانی که مصیبت به آنها اصابت میکند میگویند انا لله و اناالیه راجعون. ۵. آنها کسانی هستند که صلواتی از جانب پروردگار بر آنهاست و نیز رحمتی، آنها هستند که هدایت شده اند.
لحظهای را تصور کنید که مصیبتی (که میشود مصادیق آن را در انواع مصیبتهای پنجگانه آیه ۱۵۵ دسته بندی کرد) فرود میآید در آن لحظه اگر صبر پیشه کنیم و معترفانه این واقعه را از جانب خدا بدانیم (آیه ۱۵۶) آن وقت شهادت اتفاق افتاده است. برای این اتفاق لزوماً نقص در جان و بلکه دادن جان ضروری نیست چرا که مسئله جان تنها یکی از علل پنجگانه شهادت است. آنچه که شهادت را شهادت میکند صبر و اعتراف بر مصیبت است نه چیز دیگر. بر اساس این فهم وسیع از شهادت است که میتوانیم لحظهای را تصور کنیم که یک مؤمن بر اثر ترس یا گرسنگی یا فقر دچار سختی میشود ولی صبر میکند و به آنچه خدا بر سرش آورده معترف میشود، آن وقت است که او به مقام شهادت نائل شده است.
این تفسیر بر اساس تعمیم و توسعه مسئله شهادت در روایات و پیوستگی بین آیات پنجگانه آمده است و بر آن است که بگوید: شهادت حقیقتی مشترک با ۴ بلای دیگر دارد و روایات هم همین را تأیید میکنند؛ در آیه ۱۵۳ گفته میشود صبر کنید و خدا با صابران است. در آیه ۱۵۴ سخن از زنده دانستن کشتگان راه خداست و در آیه ۱۵۵ دوباره بحث از صابران و بشارت بر آنهاست. دوباره در آیه بعد ۱۵۶ سخن از نقص در جان و چهار نوع بلا و مصیبت دیگر است. در آیه ۱۵۶ و ۱۵۷ تفسیر صابرین و سخن از مصیبت و نحوه برخورد با آن است.
علما و فقها هم چنین معنای شهادت را پذیرفته اند که از دو نوع شهادت حقیقی و حکمی سخن گفته اند: «در اصطلاح فقهی بر دو کس شهید اطلاق میشود: یکی «شهید حقیقی» و آن مسلمان عاقل و بالغی است که به ظلم در میدان جنگ مشروع به قتل رسیده باشد و دیگر «شهید حکمی» و آن مسلمانی است که بر اثر برخی از بیماریهای مخصوص و نیز زنی که در حال زایمان و مادر شدن وفات یافته باشد…» (آیة الله جوادی آملی، تفسیر موضوعی قرآن ج ۴، معاد در قرآن، ص ۲۵۱).
البته تفکیک حقیقی / حکمی باید اینجا درست تفسیر شود. منظور از حقیقی در اینجا به معنای مشهور و ظاهری آن است که ظاهراً و باطناً شهادت اتفاق افتاده است. اما گاه ظاهر یک اتفاق قتل فی سبیل الله نیست ولی باطن آن شهادت است. پس با درک درست از آیات سوره بقره، شهادت حکمی شهادت مجازی نمیتواند باشد بلکه آن هم حقیقی است.
شاید علت اینکه تعبیر شهدا در قرآن به نظر مفسرینی همچون علامه طباطبایی به معنی مقتول فی سبیل الله نیست و با تعبیر روایی آن تفاوت دارد. همین باشد که شهادت به معنای مشهور یک حقیقتی از معنای قرآنی آن است.
اکنون که شهید در تعریف حقوقی خود گستردهتر از شهید در میدان نبرد شده و کشته در بمباران، شهید مدافع سلامت و حتی شهید هواپیمای اوکراینی هم در حکم شهید است. نباید بین معنای حقوقی و حقیقی خلط صورت بگیرد. شهید حقوقی اگر در لحظه مصیبت خود به خدا نظر کند شهید است و اگر نه یک هلاک شده بیش نیست.
خلاصه اینکه این سخن شهید سلیمانی را باید با این مبانی تفسیر کرد: «شرط شهید شدن شهید بودن است. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او و از اخلاق او استشمام می شود بدانید او شهید خواهد شد.»
جای این سخن در کتاب خالی است. اساساً در این کتاب کمتر سخنان و سیره سردار تحلیل شده و نقل قولها عمدتاً به صورت مستقل از متن درج شده اند. اساساً به علت اجمالی بودن تحلیلها عنوان مناسب این اثر «درآمدی بر مکتب سلیمانی» است.
ممکن است کسی بگوید شهید بودن قبل از شهید شدن یعنی استعداد شهید شدن را داشتن. ولی با مبانی گفته شده شهید بودن قبل از شهید شدن همان شهید بودن است. ممکن است شهید بودن یک شهید زنده با قتل فی سبیل الله ظهور کند و ممکن است به شکل دیگری تقدیر رقم بخورد.
خلاصه اینکه با کمک از کتاب مکتب سلیمانی و مباحث تکمیلی از آیات و روایات، بر اساس توسعه مفهوم شهادت چند نتیجه گرفته میشود:
۱. شهید فقط مقتول فی سبیل الله نیست.
۲. شهدا گاهی حیات جسمانی هم دارند (شهید زنده)
۳. برای شهید شدن باید شهید بود.
۴. شهادت (قتل فی سبیل الله) هدف نیست وسیله است.
۵. شهدا در یک مرتبه و درجه نیستند.
۶. حقیقت شهادت مشاهده است: شهید نظر میکند به وجه الله.
۷. شهید حداقل سه نوع است: حقوقی، حقیقی، مقتول فی سبیل الله.
۸. شهدای با معرفت را می توان شاخص مکتب سلیمانی معرفی کرد.
پی
نوشتها:
[۱] نویسنده و پژوهشگر و مدرس دانشگاه
[۲] یکی از منتقدین انتقاد کرده بود که تصویر سردار در حال شلیک واقعی نیست و اساساً ایشان به علت جانبازی نمیتوانست اینگونه اسلحه به دست بگیرد. اما باید این تصویر جلد را تمثیل در نظر گرفت که حقیقت حاج قاسم را تصویر میکند نه ظاهر آن عزیز.