خاطراتی از نخستین شهید بی‌سر مدافع حرم/سردار گریزان از صندلی

به نقل از سایت اخبار انقلاب و دفاع مقدس :    

به گزارش خبرنگار مهر، انتشارات نوید شیراز، کتاب «این رجبیون... کتاب شهید بی سر حاج عبدالله اسکندری» نوشته مجید ایزدی را با شمارگان هزار نسخه، ۷۸ صفحه (قطع جیبی) و بهای هشت هزار تومان منتشر کرد. این کتاب شامل متن یک گفت‌وگو با سردار شهید اسکندری و خاطرات همسر ایشان است.

سردار شهید عبدالله اسکندری در سال ۱۳۳۷ در قصرالدشت شیراز به دنیا آمد و در سال ۱۳۵۸ وارد سپاه شد. این شهید در تمام هشت سال دفاع مقدس در جبهه حضور داشت. اولین حضور وی در جبهه سوسنگرد بود. شهید اسکندری از یاران و همرزمان سردار جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان بود و در مدت حضور در جبهه‌ها تک‌تیرانداز، تیربارچی، نیروی اطلاعات شناسایی و… بود.

در عملیات خیبر فرمانده سپاه لار بود. در عملیات بدر جانشین فرمانده گردان، در والفجر ۸ جانشین رئیس ستاد تیپ الهادی بود و در عملیات‌های کربلای ۱، ۳، ۴، ۵ و ۸ رئیس ستاد تیپ الهادی بود. شهید اسکندری در عملیات والفجر ۱۰ جانشین تیپ مهندسی و در عملیات بیت‌المقدس۴ فرماندهی تیپ مهندسی را بر عهده داشت.

از دیگر مسئولیت‌های وی فرماندهی مهندسی رزمی ۴۶ امام هادی (ع)، فرماندهی تیپ ۴۶ امام هادی(ع)، فرماندهی مهندسی رزمی قرارگاه مدینه منوره، فرماندهی مهندسی تیپ ۴۲ قدر و فرماندهی مهندسی رزمی جبهه مقاومت بود.او در عرصه‌های سازندگی هم فعالیت داشت که در احداث سد کرخه احداث جاده نیریز در استان فارس، طرح توسعه نیشکر، اجرای طرح‌های سد و بسیاری دیگر از فعالیت‌های جهادی سهم ویژه‌ای داشت.

شهید اسکندری، انسان مسئولیت پذیری بود که در نهادهای مختلف و سمت‌های گوناگونی خدمت کرد. در عین حال بسیار «صندلی گریز» بود؛ یعنی در طول دوران خدمت به هیچ عنوان به دنبال پست و شغل نبود. به همین دلیل به هر جایی که به او ماموریت خدمت می‌دادند، می‌رفت و زمانی که مدت زمان خدمت و ماموریت تمام می‌شد، بسیار راحت پست و محل خدمت خود را تحویل می‌دادبعد از پایان جنگ سردار دو سالی در منطقه فعالیت داشت اما بعد به شیراز آمد و در پنج سال از اواخر دهه ۸۰ تا ابتدای دهه ۹۰ مدیریت بنیاد شهید و امور ایثارگران شیراز را بر عهده داشت. سردار اسکندری بسیار با خانواده شهدا انس داشت. پس از بازنشستگی نیز به تبعیت از امر رهبری در دفاع از حرم اهل بیت به سوریه رفت و در دفاع از حرم حضرت زینب کبری (س) در اولین روزهای خرداد در حلب ۱۳۹۳به شهادت رسید. بنا به روایت‌های منتشر شده پیکر ایشان به دست گروه اجناد الشام افتاد و سر وی توسط یکی از فرماندهان این گروه تروریستی تکفیری از تن جدا شد. از سردار اسکندری به عنوان نخستین مدافع حرمی یاد می‌کنند، که به مانند مولایش حضرت سیدالشهدا (ع) سر از بدنش جدا شده است.

همسر سردار اسکندری در یکی از گفت‌وگوهای خود با رسانه‌ها درباره نخستین مواجهه خود با چگونگی شهادت ایشان اشاره کرد: «به هر ترتیبی که بود برای اولین بار عکس‌های پیکر و سربریده شده همسرم شهید اسکندری را دیدم. در این لحظه بود که صحنه کربلا پیش رویم زنده شد، فرمایش حضرت زینب (س) را به یاد آوردم که فرمودند؛ در صحنه کربلا چیزی جز زیبایی ندیدم؛ لذا با تأسی به حضرت زینب (س) می‌گویم زمانی که سربریده همسرم را دیدم تمام آرزوی همسرم را دیدم که به اجابت رسیده است.»

 بجز «این رجبیون...» به تازگی کتاب «کتیبه ژنرال» اثر اکبر صحرایی نیز درباره این شهید والامقام توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شده است. صحرایی در مدت پنج سال با تحقیقات میدانی گسترده و همچنین گفت‌وگو با شخصیت‌های گوناگون و مسافرت به مناطق مختلفی که شهید اسکندری در آنها حضور داشت، کتاب خود را در دو جلد (مجموعا هزار صفحه) منتشر کرد که روایتی است از تولد تا شهادت شهید اسکندری.

«این رجبیون...» و «کتیبه ژنرال» می‌توانند در معرفی هرچه بهتر سردار شهید حاج عبدالله اسکندری مکمل همدیگر باشند. مجید ایزدی درباره کتاب خود به خبرنگار مهر گفت: «این رجبیون... کتاب شهید بی سر حاج عبدالله اسکندری» یک کتاب جیبی کوچک است که دو فصل دارد. در فصل نخست گفت‌وگویی پیشتر منتشر نشده با سردار شهید اسکندری است که ایشان در این گفت‌وگو از خاطرات خود بویژه چگونگی ورود به جبهه، شکست حصر سوسنگرد، ماموریت کردستان، تیپ امام سجاد (ع)، عملیات محرم و... صحبت کرده است.

وی افزود: فصل دوم کتاب نیز شامل خاطرات همسر مکرم سردار اسکندری است. ایشان نیز از چگونگی ازدواج با سردار اسکندری، وضعیت خانه در زمان حضور ایشان در جبهه‌ها، دیدارهای مختلف، چگونگی اعزام به سوریه و... صحبت کرده‌اند.

ایزدی ادامه داد: سردار حاج عبدالله اسکندری، انسان مسئولیت پذیری بود و در نهادهای مختلف در سمت‌های گوناگونی خدمت کرد. در عین حال بسیار «صندلی گریز» بود؛ یعنی در طول دوران خدمت به هیچ عنوان به دنبال پست و شغل نبود. به همین دلیل به هر جایی که به او ماموریت خدمت می‌دادند، می‌رفت و زمانی که مدت زمان خدمت و ماموریت تمام می‌شد، بسیار راحت پست و محل خدمت خود را تحویل می‌داد.

این نویسنده حوزه دفاع مقدس همچنین به ذکر خاطره‌ای از برادر شهید اسکندری در عدم توجه او به پست و مقام اشاره کرد و گفت: به روایت برادر شهید در سال ۱۳۶۲ به دلیل وضعیت ویژه‌ای که شهر لار داشت و مسائل و جدال‌های مذهبی در آنجا به چشم می‌خورد، حکم فرماندهی سپاه لار را برای سردار اسکندری نوشتند و ایشان را به آن ماموریت فرستادند. اما پس از مدتی شهید اسکندری را در عملیات خیبر می‌بینند و عکسی هم از او در این عملیات وجود دارد. از ایشان درباره این امر پرس‌وجو می‌کنند. در نهایت گویا سردار بعد از اینکه اوضاع سپاه لار بهبود پیدا می‌کند، خودشان حکم ماموریت اعزام به جبهه برای خودشان می‌زنند و راهی می‌شوند و فرماندهی سپاه لار در این عملیات را بر عهده می‌گیرند.

خاطره‌ای ثبت شده که ایشان در یکی از مراسم‌های اعتکاف به یکی از همراهان خود می‌گویند که خوب است آدم بی‌سر شهید شود و به همین کیفیت نیز به شهادت رسیدوی اضافه کرد: در یک عملیات برادر شهید اسکندری زخمی می‌شود و خود شهید برادر را به دوش گرفته و به سمت آمبولانس می‌برد. برادر می‌گوید که متوجه شدم دستم حس ندارد و شهید اسکندری می‌گوید که بله قطع شده. خود شهید اسکندری نیز در هشت سال دفاع مقدس جانباز شده بود.

ایزدی درباره آخرین مسئولیت‌های شهید اسکندری نیز گفت: ایشان پیش از شهادت سمت مدیرکل بنیاد شهید استان فارس را بر عهده داشتند. البته یکسال پیش از بازنشستگی به تهران آمده و در این شهر می‌مانند. پس از بازنشستگی دوباره به شیراز برمی‌گردند. خاطره‌ای ثبت شده که ایشان در یکی از مراسم‌های اعتکاف به یکی از همراهان خود می‌گویند که خوب است آدم بی‌سر شهید شود. به هر حال پس از بازگشت به شیراز در یک شرکت عمرانی که فعالیت‌های جاده سازی می‌کرد به عنوان مشاور مشغول به کار می‌شوند. همان روز نخست کاری با ایشان تماس گرفته و ماموریت سوریه را ابلاغ می‌کنند. دو سه هفته پس از حضور در سوریه نیز شهید می‌شوند و به آرزوی خود که شهادت و بدن بدون سر است، می‌رسند.

ایزدی درباره دیگر آثار در دست تالیف یا انتشار خود نیز اشاره کرد: کتابی درباره شهید محمد دریساوی در دست تالیف دارم. این شهید والامقام اصالتا آبادانی بود، اما در لشگر ۱۹ فجر شیراز خدمت می‌کرد و از نیروهای اطلاعات لشگر ۵ و فرمانده مخابرات این لشگر بود. کتابی هم درباره شهید محمدحسن و شهید محمدجواد روزی طلب در دست تالیف دارم. احتمالا ناشر این دو کتاب نیز انتشارات نوید شیراز است.

172
0 0

لینک های مفید

طراحی لوگو دراصفهان

بروزترین بانک اطلاعات مشاغل

کرم پودر

سنگ برای قرنیز ساختمان

لوازم یدکی اس دبیلیو ام SWM

معرفی برترین رمان ها


$(window).load(function () { 'use strict'; function activeStickyKit() { $('[data-sticky_column]').stick_in_parent({ parent: '[data-sticky_parent]' }); // bootstrap col position $('[data-sticky_column]') .on('sticky_kit:bottom', function (e) { $(this).parent().css('position', 'static'); }) .on('sticky_kit:unbottom', function (e) { $(this).parent().css('position', 'relative'); }); }; activeStickyKit(); function detachStickyKit() { $('[data-sticky_column]').trigger("sticky_kit:detach"); }; var screen = 768; var windowHeight, windowWidth; windowWidth = $(window).width(); if ((windowWidth < screen)) { detachStickyKit(); } else { activeStickyKit(); } // windowSize // window resize function windowSize() { windowHeight = window.innerHeight ? window.innerHeight : $(window).height(); windowWidth = window.innerWidth ? window.innerWidth : $(window).width(); } windowSize(); // Returns a function, that, as long as it continues to be invoked, will not // be triggered. The function will be called after it stops being called for // N milliseconds. If `immediate` is passed, trigger the function on the // leading edge, instead of the trailing. function debounce(func, wait, immediate) { var timeout; return function () { var context = this, args = arguments; var later = function () { timeout = null; if (!immediate) func.apply(context, args); }; var callNow = immediate && !timeout; clearTimeout(timeout); timeout = setTimeout(later, wait); if (callNow) func.apply(context, args); }; }; $(window).resize(debounce(function () { windowSize(); $(document.body).trigger("sticky_kit:recalc"); if (windowWidth < screen) { detachStickyKit(); } else { activeStickyKit(); } }, 250)); });