به نقل از سایت اخبار انقلاب و دفاع مقدس : خبرگزاری مهر – سرویس فرهنگ:
اگر تعارف را کنار بگذاریم و تا جایی که به صداقت مربوط میشود تلاش کنیم از خودفریبی فاصله بگیریم، باید قبول کرد که امروز اصلیترین مانع بر سر راه ترویج و فراگیر شدن مقاومت انشقاقی است که «بالا» و «پایین» در جامعه ما ایجاد شده است. متأسفانه امروز مهمترین مشکل آنهایی که به شکلی دهان پرکن در تریبون های دولتی از «مقاومت» حرف می زنند این است که در پاییندست، دیگر کمتر کسی حرفها و شعارهای آنها را باور کرده و جدی میگیرد. ملازمت یا عینیت مسئولان با طبقات «بالادست» و تبدیل عموم گروههای مردمی به «پاییندست» وضعیت را به شکلی پیش برده است که چندان جوانه امیدی از آن، برای پیشبرد مقاومت جمعی سبز نمیشود! امروز مردم و مخاطبانِ شعارهای مقاومت، این شعارها را که از سوی مسئولان صادر میشود واجد سطوح مختلفی از تناقض میبینند و با آنها به عنوان حرفهای توخالی و نمایشی روبرو میشوند. این تازه وجه مثبت قصه است؛ دیگرانی هم در این میان هستند که این شعارها را در قالب «گفتمان فریب» درک میکنند و معتقدند مسئولان ما را به مقاومت ترغیب میکنند تا ضمن مقاومت و ایستادگی ما در برابر دشمن، عرصه برای کسب منافع و قدرتطلبیشان هموار باز و مهیا بماند! به هر حال از آنجا که قصدمان در پرونده «کدام مقاومت؟ کدام رهایی؟» واکاوی اقتضائات مقاومت در دوران کنونی بود، به سراغ مردم کوچه و خیابان، آنها که نسبتی با مناسبات قدرت و منفعتطلبیهای آشنا و رانتخواری و… ندارند و در یک معنا کاسبان اینسو و آنسوی قصه نیستند رفتیم تا ابتدائا نسبتشان را با «شعارهای مقاومت» مسئولان بسنجیم و ثانیاً نظرشان را درباره اقتضائات جدید مقاومت که میتواند ما را به رهایی از وضعیت کنونی برساند، جویا شویم!
ملازمت یا عینیت مسئولان با طبقات «بالادست» و تبدیل عموم گروههای مردمی به «پاییندست» وضعیت را به شکلی پیش برده است که چندان جوانه امیدی از آن، برای پیشبرد مقاومت جمعی سبز نمیشود!
در انتخاب مصاحبهشوندها تلاشمان این بوده که آنها را از بین قشری انتخاب کنیم که انگ «اپوزیسیون» با هیچ چسب و برچسبی بر آنها نچسبد تا بعدها اگر احیاناً مسئولی نگاهی به این مرقومه کرد با پیشفرض طرد پیشدستانه اپوزیسیون، آن را محکوم و منکوب نکند. با توجه به شناختی که گزارشگران از مصاحبهشوندهها دارند، ذکر این نکته لازم است که آدمهایی که در این گزارش، بیپرده سخن میگویند اولاً در همه جا هستند و نادیده گرفتنشان یک خودفریبی تمامعیار است؛ و ثانیاً بخشی از اینان جزو مذهبیترین، مقاومترین، متعهدترین و انقلابیترین انسانیهایی هستند که یک نسل میتواند در خود جای دهد. در برههای که مدیران دولتی علیرغم تاکیدات چندین و چند باره رهبر انقلاب مبنی بر مقاومت، کمترین عینیتی در مقاومت از خود بروز نمیدهند، مواجهه با این حرفهای بیپرده، فهم و هضم آنها شاید برایشان شکلی از مقاومت باشد؛ اگر و تنها اگر طبق ادعاهایشان، اهل مقاومت هستند!
لزوم مقاومت در برابر مسئولان غیرمقاوم!
الهام ۳۴ ساله است، خانمی شدیداً محجبه و مذهبی است، او اهل مسجد و از فعالان فرهنگی مسجد محلهشان است و به نوبه خودش تلاش میکند تأثیری در وضعیت بد فرهنگی و اجتماعی محل زندگیاش بگذارد. او در پاسخ به این سوال که چقدر توصیه مسئولان به مقاومت را جدی میگیرید، میگوید: «من خودم به مقاومت ایمان دارم و به نظرم تنها راهی که برای ما وجود دارد همین مقاومت است، اما توصیه مسئولان به مقاومت را نمیتوانم قبول کنم. چون آنها فقط این حرفها را برای مردم میزنند، نه به خودشان؛ خود مسئولان عملاً کاری در راستای این مقاومت انجام نمیدهند.»
از چرایی این بیاعتمادی و عدم پذیرش میپرسم و الهام میگوید: «عملکرد خود مسئولان باعث این بیاعتمادی شده است. چیزی که واقعاً از مقاومت در ذهن ما هست و اینها به آن توصیه میکنند، خیلی با آنچه عملاً از آنها میبینیم فاصله دارد. حتی میتوانم بگویم چیزی که داریم از مسئولان میبینیم کاملاً متضاد با حرفها و توصیههای آنها است. مسئولان مقاومت را فقط برای مردم میخواهند، نه برای خودشان؛ خودشان کوچکترین تلاشی برای به بار نشستن مقاومت مردم نمیکنند و عملاً قدمی در این راه برنمیدارند».
«توصیه مسئولان به مقاومت را نمیتوانم قبول کنم. چون آنها فقط این حرفها را برای مردم میزنند، نه به خودشان؛ خود مسئولان عملاً کاری در راستای این مقاومت انجام نمیدهند.»
او ادامه میدهد: «ببینید وقتی میگوئیم کشور در تحریم و مشکلات است و همه باید در برابر تحریمها و مشکلاتی که از سوی دشمن به ما تحمیل شده مقاومت و ایستادگی کنیم، واقعاً همه باید این کار را انجام دهیم! ولی وقتی وضعیت را نگاه میکنیم میبینیم که در این جامعه، فقط قشر پاییندست و برخی از اقشار طبقه متوسط هستند که مقاومت میکنند، میبینیم که مردم در عرصه مقاومت کاملاً تنها ماندهاند! خود مسئولان حتی از کوچکترین منافعشان هم نمیگذرند و چشم نمیپوشند. در این شرایط چگونه میشود به حرفها و توصیههای آنها اعتماد کرد و آنها را جدی گرفت؟»
الهام اظهار میکند که شاید باید شکل مقاومت را در شرایط کنونی تغییر بدیهم و به مسائلی توجه کنیم که قبلاً کمتر توجه میکردیم. او میگوید: «من معتقدم مقاومت هنوز هم کارکرد خودش را دارد، ولی شاید باید شکل مقاومت را عوض کنیم.»
میپرسم «چه تغییراتی باید ایجاد شود و مقاومت امروز باید چه اقتضائات جدیدی داشته باشد؟». الهام در پاسخ میگوید: «ببنید خود من قبلاً فکر میکردیم مقاومت یعنی اینکه در مقابل دشمن بایستیم و ایستادگی کنیم، ولی الان به نظرم مقاومت یعنی هم جلوی دشمن بایستیم و هم یعنی اینکه ابتدا جلوی همین مسئولان بایستیم؛ جلوی ظلم و رانتهاخواری، جلوی کسانی که این کشور و مملکت را ارث پدرشان میدانند و….
او در پایان میگوید: «مردم برای یکسری از اهداف و آرمانهایشان در سال ۵۷ انقلاب کردند و کلی هم هزینه دادند؛ اما حالا که میبیند آرمانهای اصلی مانند عدالت و معنویت و آزادی و اخلاق و… که آنها برایش انقلاب کردهاند، هنوز خیلی جای کار دارد باید همچنان به مقاومتشان ادامه دهند و این بار در مقابل دشمنانی که در داخل سنگر گرفتهاند و ظاهراً خودی به نظر میرسند بایستند و این وضعیت را اصلاح کنند.»
خطر نزدیک شدن مسئولان به آرمان مقاومت!
کمترین نتیجهای که استفاده تناقضبار از مفاهیم والا به همراه خواهد داشت، تبدیل آنها به کلیشههای توخالی و بیمحتواست. استفادهها متناقض و مصرف مفاهیمی والا چون آزادی، عدالت و حالا مقاومت توسط مسئولانی که کمترین اعتقادی به آنها نداشتهاند مورد تاکید یکی از مصاحبهشوندهها قرار گرفته است و او به شیوهای کنایهآمیز از مسئولان میخواهد کاری به کار مفهوم والای مقاومت نداشته باشند و آن را به حال خود رها کنند!
معین ۳۳ ساله و روزنامهنگار است و در یکی از روزنامههای اصطلاحاً انقلابی، با رویکرد اصولگرایی کار میکند. او میگوید: «به نظر من مقاومت هم یکی از آن واژهها و مفاهیم اصیلی است که به آرمانهایی متصل شده که ۴۰ سال پیش مردم ما به خاطرش انقلاب کردند و هر قدر که مسئولان ما به این واژهها و مفاهیم نزدیک نشوند، بهتر است! زیرا با وجود سابقه ذهنیای که مردم از مسئولان دارند، نزدیکی آنها به این مفاهیم، نتیجهای جز کلیشهای و حاشیهای شدن این مفاهیم ندارد.
«هر قدر که مسئولان ما به واژهها و مفاهیمی مانند مقاومت نزدیک نشوند، بهتر است! زیرا با وجود سابقه ذهنیای که مردم از مسئولان دارند، نزدیکی آنها به این مفاهیم، نتیجهای جز کلیشهای و حاشیهای شدن این مفاهیم ندارد.»
معین ادامه میدهد: «بودهاند مسئولانی که از مدام عدالتخواهی دم میزدند و شعارشان مفهوم والای عدالت بوده، ولی بعد از یک مدت، وقتی وارد کار اجرا شدهاند و قرار بود در آن مرحله عملاً به اجرای عدالت بپردازند، مردم دیدند که مشی آنها به طور کلی متفاوت با آن شعارهایی بوده که میدادند. درباره قصه مقاومت هم به نظر من همین است. مقاومت نباید به شعار مسئولان تبدیل شود و ما از مسئولان درخواست داریم از این مقوله حرفی نزنند.»
این روزنامهنگار «مقاومت» را عنصر ذاتی و گریزناپذیر جوامع و نظامهای سیاسی آرمانخواه میداند و در ادامه توضیح میدهد: «وقتی ذاتاً حکومتی داعیه یک ایدئولوژی و آرمانی را دارد که در تقابل با ایدئولوژیهای مسلط است طبیعتاً باید در مقابل جریان مسلط مقاومت کند. همچنین وقتی جامعهای برای خودش مشی و سلوکی را انتخاب میکند که متمایز از جریان حاکم و مسلط است و میخواهد به اهدافی متفاوت برسد لازم است که مقاومت کند. بنابراین این مقاومت چیزی نیست که مسئولان بیایند شعار بدهند و شکل بگیرد. مقاومت ذاتی جوامعی مانند جامعه ما است.»
طبق گفتههای معین، وقتی مفهومی مانند مقاومت دست افرادی میافتد که آن را تبدیل به شعار و کلیشه میکنند، در حقیقت دارند اینها را از محتوا خالی کرده و بی کارکردش میکنند. او میگوید: «اگر مردم الان اعتنایی به این توصیهها و شعارهای مسئولان ندارند به همین دلیل است. مردم دوست دارند وقتی به مسئولان و زندگیشان نگاه میکنند یک مقدار از آن رنجی را که خودشان طی مسیر مقاومت دارند متحمل میشوند، در چهره و زندگی و زیست مسئولان هم ببینند؛ ولی متأسفانه الان اینطور نیست. چون آقای مسئول اعتقاد اصیلی به مقاومت ندارد و فقط در نقطه اضطرارش دست به دامن این مفهوم آرمانی شده و میشود. به همین دلیل است که او نه هیچ تعریف دقیقی از شیوه اجرای مقاومت دارد، و نه توصیههایش در مردم اثری میگذارد».
مقاومت کنم که چه بشود؟
ساغر ۳۸ سال سن دارد و در یک دفتر ثبت اسناد رسمی کار میکند. او یک فرزند دارد و اهل ادبیات و شعر است. او که معتقد است شعارهای مقاومت از زبان مسئولان کمترین باوری در مردم ایجاد نمیکند، توضیح میدهد: «خود من یک مشت نمونه خروار هستم. من به شخصه دارم درد و مدارا را زندگی میکنم، آنانی که چنین تجربهای ندارند خبری از حال من نخواهند داشت. این مسئولانی که شما میگوئید تصورشان هم تصویر درستی از مشکلات من و بقیه مردم جامعه نیست، و به همین دلیل هم حرفش و توصیههایشان، برای ما محلی از اِعراب ندارد. در واقع وقتی نقطه مشترکی در درک مردم و مسئولان از مسائل وجود ندارد، طبیعی است که اینها حرفهای هم را نفهمند و از توصیههای هم تأثیری نگیرند!».
ساغر به وجه دیگری از قضیه هم اشاره میکند: «اساساً من قرار است جنس ایرانی بخرم که از تولید داخلی در برابر تحریم حمایت کرده و به این شکل مقاومت کنم؟ بسیار خوب، اما قرار است بعد از این چه اتفاقی بیفتد؟ چه کسی در سایه امنیت قرار بگیرد؟ خودم؟ تولید کننده؟ یا کسانی که در طول این سالها صرفاً نسخه مقاومت برای مردم میپیچند؟»
او ادامه میدهد: «این حکایت، حکایتِ فشاری است که برای صرفهجویی در مصرف آب به مردم وارد شد و میشود، در حالی که سهم هدررفتِ آب در بخش خانگی، تنها پنج درصد است! در واقع بخش دولتی و دستگاههای مختلف و متعدد صنعتی کشور و کشاورزی و… که همهشان تحت اختیار و مدیریت دولت و سازمانهای حاکمیتی است دارند چیزی حدود ۷۰ درصد آب را هدر میدهند و جالب است که اینها صرفاً به مردم فشار میآورند که شما صرفهجویی کنید! در این وضعیت مردم دیگر باوری به این توصیهها نخواهند داشت».
«من اگر جنس ایرانی بخرم، ولی همچنان حقوق کارگران کارخانهها پرداخت نشود و صندوق پس اندازشان غارت بشود و واردکنندهها، جنس خارجی را با پول این مردم و مثلاً با دلار ۴۲۰۰ تومانی بیاورند در بازار بریزند و سود کلانی به جیب بزنند و… آیا این مقاومت و حمایت از تولید داخل خاصیتی هم دارد؟»
ساغر میگوید: «من اگر جنس ایرانی بخرم، ولی همچنان حقوق کارگران کارخانهها پرداخت نشود و صندوق پس اندازشان غارت بشود و واردکنندهها، جنس خارجی را با پول این مردم و مثلاً با دلار ۴۲۰۰ تومانی بیاورند در بازار بریزند و سود کلانی به جیب بزنند و… آیا این مقاومت و حمایت از تولید داخل خاصیتی هم دارد؟ آیا خاصیتش چیزی جز این است که صرفاً من در وضعیتِ بحرانی مالیای که دارم، جنسی را با کیفیت پایینتر بخرم و خیلی زود هم هزینه خرید مجدد را بدهم و… و در عوض نه حمایتی از کارگر و تولیدکننده بشود و صرفاً یک عده سودجو در بالا، از این روال و هزینهدادن من سود ببرند؟ بروند با واردات و تضعیف ساختار تولید داخلی جیبشان را پر کنند و…؟ به نظر من این اسمش نه مقاومت است نه عقلانیت».
ساغر که گویی سفره دلش باز شده در ادامه حرفهایش را اینگونه تکمیل میکند: «وقتی پدر خانواده به بچههایش میگوید "پول ندارم، مدارا کنید! " اگر خودش یکسره در باشگاهها و رستورانها و پاساژها در حال پول خرج کردن باشد، بچههایش چه حالی پیدا میکنند؟ در این وضعیت روانی این بچهها اگر بتوانند یواشکی یک خط هم روی ماشین پدرشان میکشند و به او خسارت وارد میکنند!».
مقاومتی که با عدالت تعارض دارد!
ایوب ۳۵ ساله، حسابدار و دارای یک دختر ۴ ساله است. او از فعالان فرهنگی مذهبی است و مدیریت یک هیئت مذهبی با عنوان «هیئت حضرت علیاکبر (ع)» را بر عهده دارد. او هم با شکلی از مقاومت که این روزها توسط مسئولان ترویج میشود مخالف است و برای این مخالفت دلایل جالبی دارد. میگوید: «من اساسأ با این شکل از مقاومت مخالفم؛ چون معتقدم که این نوع از مقاومت، فاقد عنصر عدالت است. اگر چه عدالت لزوماً به معنی برابری و مساوات مطلق نیست، اما من معتقدم که در کنشی مثل استقامت و مقاومت در شرایط کنونی دقیقأ برقراری عدالت به معنی برابری و مساوات در مقاومت کردن است. یعنی مردم و مسئولان باید به یک اندازه اهل مقاومت و ایستادگی باشند و ما متأسفانه چنین چیزی را شاهد نیستیم. به همین دلیل، به شخصه نمیتوانم توصیههای مسئولان به مقاومت را جدی بگیرم و برای آن ارزشی قائل شوم».
از او میپرسم «چه مصادیقی دارید که نشان میدهد مسئولان به اندازه مردم مقاومت نکردهاند؟» او در پاسخ میگوید: «وضعیت معیشت و اقتصاد مسئولان دقیقاً نشانگر چنین تفاوتی است. قاعدتاً در دوران کنونی بحث از مقاومت به حوزه اقتصادی مربوط میشود و ما با نگاهی به وضعیت معیشتی و اقتصادی مسئولان متوجه میشویم که عدالت در مقاومت برقرار نیست. شما در نظر بگیرید که در زمان مقاومت در صدر اسلام در شعب ابیطالب، حتی پیامبر (ص) هم شرایطش با بقیه فرقی نداشت و همه به یک اندازه بار سختی و ایستادگی در برابر تحریمها را تحمل میکردند. اما آیا امروز در کشور ما این برابری وجود دارد؟»
«در دوران کنونی بحث از مقاومت به حوزه اقتصادی مربوط میشود و ما با نگاهی به وضعیت معیشتی و اقتصادی مسئولان متوجه میشویم که عدالت در مقاومت برقرار نیست. شما در نظر بگیرید که در زمان مقاومت در صدر اسلام در شعب ابیطالب، حتی پیامبر (ص) هم شرایطش با بقیه فرقی نداشت و همه به یک اندازه بار سختی و ایستادگی در برابر تحریمها را تحمل میکردند.»
ایوب در ادامه میگوید: «از منظری دیگر هم میتوان به این موضوع نگاه کرد: «از نظر علمی، این قانون فیزیک است که شما اگر یک نیروی خارجی را مشخصاً بر یک نقطه از جسمی وارد کنید، آن جسم قطعأ خیلی زودتر میشکند، تا اینکه بخواهید با یک مکانیسمی آن نیروی خارجی را بر مثلأ صد نقطه از همون جسم تقسیم کنید؛ بنابراین اگر قرار باشد مقاومت نتیجهای داشته باشد، باید بین همه تقسیم شود، نه اینکه فقط مردم مقاومت کنند و زندگی مسئولان با هیچ تغییری مواجه نشود».
ایوب میپرسد: «چرا طی این چهل سال مقاومت، و در دههها و سالهای اخیر حتی یک قانون مقاومت ی در خصوص مسئولان جمهوری وضع نشده است؟ مثلاً چرا امسال طرح یا قانونی نگذراندهاند که طبق آن حقوق مسئولان و مدیرانکل و… در دولت و نهادهای مختلف نظام افزایش پیدا نکند؟ همین چند وقت پیش اعلام کردند که حقوقها در تمام سطوح ۴۰۰ هزار تومان افزایش پیدا میکند و مثل گذشته افزایش درصدی ندارد، اما آقایان زیر بار نرفتند و حتی مصوبه قانونی را تغییر دادند! در چنین شرایطی شعار و توصیه به مقاومت چه معنایی میتواند داشته باشد و چه انتظاری دارند که مردم به این توصیهها اهمیت بدهند؟»
به گفته ایوب در چنین وضعیتی حتی اگر شخصی مثل من به مقاومت اعتقاد هم داشته باشد و به شخصه مقاومت هم بکند، اما در دلش یقین دارد که این روش تحمیل مقاومت به اقشار ضعیف و کمبرخوردار، قطعاً جواب نمیدهد و نتیجهای در بر نخواهد داشت. او ادامه میدهد: «البته گفتم که اساساً این نوع مقاومت با مسئله عدالت تعارض دارد و حل این تعارض هم چیز سادهای نیست. چون ما اگر مقاومت میکنیم برای برقراری عدالت است و حال اگر خود مقاومت در تعارض با عدالت باشد دیگر معلوم نیست یک مقاومت موجه است یا نه!»
اصلاً و ابداً نه میشود به حرف مسئولین اعتماد کرد
تجربههای تاریخی مردم از مقاومت در چند دهه اخیر و متعاقب آن برآورده نشدن برخی از انتظاراتشان در پی این مقاومت، تأثیرات شگرفی بر اعتقاداتشان در خصوص آرمانهای جمعی در ایران گذاشته است. ناامیدی از مقاومت و انفعال از مدار آرمانخواهی نمونههایی از این تأثیرات است.
سیدحمید حدود ۳۰ سال سن دارد و از فعالان هیئتهای مذهبی است؛ او در حال حاضر در یک مرکز مشاوره املاک مشغول به کار است. سیدحمید از همان ابتدا «آب پاکی» را روی دستم میریزد و میگوید موافق مقاومت نیست و درباره چرایی باورش توضیح میدهد: «مقاومت هم حدی دارد! از طرف دیگر، در برابر چه چیزی باید مقاومت کنم؟ در برابر دشمنان مقاومت کنم تا از داخل عدهای کشور را به تاراج ببرند و با ظلم و دزدی و اختلاس مملکت را از این چیزی که هست روز به روز بدتر کنند؟ روزی نیست که یک مؤسسه مالی و اعتباری و فلان و بهمان کلاهبرداری نکند و روزی نیست که مردم مالباخته برای حق و حقوقشان دست به اعتراض نزنند و عده دیگر هم از گرانی و بیعدالتی و تبعیض، دادشان به آسمان بلند نباشد. در کشوری که مردمش روی منابع و معادن خوابیدهاند و این ثروت خدادادی و عمومی دارد توسط عدهای خاص غارت میشود، چطور و برای چه هدفی باید مقاومت کرد؟»
«در شرایط کنونی مقاومت برای مردم هیچ نتیجهای نخواهد داشت! اتفاقاً چه بسا اینکه ما در این مدت به طور مداوم مقاومت و تحمل کردهایم، وضعیت را به اینجا رسانده که بسیاری از مسئولان خیلی راحت و بیدردسر حقوق مردم را پایمال کرده و حق مردم را خوردند.»
از سیدحمید میپرسم که توصیههای مسئولان به مقاومت را تا چه میزان قابل اعتماد و تأثیرگذار میداند و او هم بلافاصله جواب میدهد؟ «اصلا و ابداً نه میشود به این حرفها اعتماد کرد، و نه این حرفها کوچکترین تأثیری در مردم میگذارند!»
فاصله طبقاتی، مقاومت یکپارچه را از بین برده است
سمانه ۳۰ ساله، لیسانس حسابداری و خانهدار است. او هم خانمی محجبه و چادری است و به اعتقادات مذهبیاش شدیداً پایبند است. او درباره موضوع مقامت میگوید: «لفظ مقاومت صرفاً لقلقه زبان برخی از مسئولان است و عمومشان میخواهند حرفی زده باشند تا به قول خودشان حرفهای رهبر انقلاب را تأیید کرده باشند!»
سمانه بر مقاومت در همه زمینها انگشت میگذارد و میگوید: «مقاومت باید در همه جنبهها رعایت شود، چه در زمینه اقتصاد، چه سیاست، چه فرهنگ و…. وقتی از مقاومت حرف میزنیم باید به طور عینی در همه این زمینهها راهکار مقاومت طراحی و عملیاتی شود، نه اینکه فقط در حد شعار باقی بماند.»
او در ادامه به موضوع عدم اعتماد مردم به شعارهای مسئولان در زمینه مقاومت میپردازد و توضیح میدهد: «الان وضعیت در کشور ما اینطور است که مثلاً میبینیم و میشنویم که مسئولان دارای زندگی متمولانه هستند و برای مثال از بهترین کالاهای خارجی و لوکس استفاده میکنند که مردم به آنها دسترسی ندارند، وقتی چنین اتفاقی میافتد مردم نمیتوانند شعارهای مقاومت را از اینها باور کنند.»
سمانه ادامه میدهد: «آیا مدیران و مسئولان ما خودشان هم در جهت مقاومت اقتصادی میآیند از کالای ایرانی استفاده کنند؟ این چیزی است که ما کمتر میبینیم و وقتی اینها به مردم توصیه کنند از کالای ایرانی استفاده کنید، قطعاً تأثیری ندارد.»
«آیا مدیران و مسئولان ما خودشان هم در جهت مقاومت اقتصادی میآیند از کالای ایرانی استفاده کنند؟ این چیزی است که ما کمتر میبینیم و وقتی اینها به مردم توصیه کنند از کالای ایرانی استفاده کنید، قطعاً تأثیری ندارد.»
این شهروند بر تناقض دیگری دست میگذارد و توضیح میدهد؛ «از سوی دیگر در کشور ما از یک طرف همه میگویند باید کالای ایرانی مصرفی کنیم و از تولیدکننده حمایت کنیم، ولی از سوی دیگر میبینیم که به خاطر منافعی که وجود دارد مدام کالاهای خارجی وارد میشود مثلاً میزان عرضه لباسهای خارجی بسیار بیشتر از عرضه لباسهای داخلی است. هر روز میبینیم که مدلهای مختلف لباس و اجناس غربی و خارجی در کشور بیشتر و بیشتر میشود! اینقدر که فروشگاههای عرصه لیاسها و محصولات خارجی در اطراف ما وجود دارد، فروشگاه عرضه کالا و محصولات ایرانی وجود ندارد! اینها نشان میدهد که بسیاری از مسئولان فقط حرف میزنند و در حرفهایشان صادق نیستند».
سمانه که یک مادر خانهدار است درباره تقید شخصیاش به مقاومت اظهار میکند: «ما تا حد ممکن سعی میکنیم مقاومت کنیم و حداقل همه تلاشمان این است که برای حمایت از تولید داخلی و حمایت از اقتصاد داخلی وسایل ایرانی بخریم.» دلیل این تقیدش را میپرسم و او پاسخ میدهد: «اولا به این خاطر که حضرت آقا بر این مسئله تاکید کردند و فرمودند که از تولید و کالاهای ایرانی حمایت کنید و ثانیاً به این خاطر که همه ما باید برای پیشرفت کشورمان باید به مقاومت مقید باشیم و ایستادگی کنیم».
او در پایان اظهار میکند: «البته در این مسیر همه ما باید با هم باشیم و الا به نتیجه نمیرسیم؛ اما متأسفانه با این فاصله طبقاتی که برخی از مسئولان در کشور ایجاد کردهاند عملاً امکان با هم بودن از بین رفته است؛ متأسفانه مسئولانی در کشور هستند که اصلاً از وضع طبقات پایین جامعه خبر ندارند، یا خبر دارند ولی خودشان را به راه دیگری میزنند! همه اینها باعث میشود که مقاومت در شکل فراگیرش شکل نگیرد».
منفعتطلبی؛ مانع مقاومت عملی مسئولان
جلال ۲۴ ساله و حسابدار است؛ یک جوان مذهبی و انقلابی که فعالیتهای در عرصههای مذهبی و فرهنگی هم دارد. او در پاسخ به این پرسش که «چقدر توصیههای مسئولان در خصوص مقاومت را جدی میگیرید؟» میگوید: «به شخصه تا حدود زیادی توصیه مسئولان جمهوری اسلامی به مقاومت را جدی میگیرم، چون به نظرم آینده روشن و رسیدن به خودکفایی از درون همین مقاومتها شکل میگیرد».
جلال همچنین معتقد است بسیاری از مسئولان به این مقاومت باور چندانی ندارند و ما رفتار مبتنی بر شعارهایشان را در آنها مشاهده نمیکنیم. او میگوید: «با وجود اینکه ما مقاومت را در مسئولان مشاهده نمیکنیم، اما خودمان به مقاومت باور داریم و ایستادگی میکنیم».
او درباره دلایل احتمالی که مسئولان را در مقاومت سست کرده، توضیح میدهد» «اگر مسئولانی هستند که مقاومت را جدی نمیگیرند، به این دلیل است که آنها دنبال منافع خودشان هستند و هیچگونه دلسوزیای نسبت به کشور ندارند. به عبارت دیگر آن خودکفایی که قرار است به دنبال مقاومت ایجاد شود، برای این مسئولان منفعتساز نیست».
جلال معتقد است با این حال مردم ما تقریباً به شکل قابل قبولی به مقاومت اعتقاد دارند و ایستادگی میکنند؛ او میگوید: «من هم به شخصه به توصیه مسئولان مبنی بر مقاومت کردن، عمل میکنم. چون اعتقاد دارم منافع جمعی ما با مقاومت محقق میشود». این شهروند درباره اقتضائات داخلی مقاومت در کشور هم میگوید: «ایستادگی در برابر منغعتطلبی مسئولان و اشخاص سودجو خودش بخشی از مقاومت محسوب میشود که باید به آن توجه کنیم».
نمونه ایدههای مردمی از مقاومت در شرایط کنونی، این پرسشها و حساسیتها را به شکلی بنیادین نمایان و برجسته میکند که واقعاً «کدام مقاومت؟»، «کدام رهایی؟»، «مقاومت توسط چه کسانی» و «رهایی برای چه کسانی؟». از سوی دیگر این پرسشها و حساسیتهای راه یافته به ذهنیت عمومی مردم در ایران به مراتب راه مقاومت و به ثمر نشستن آن را صعبتر و دشوارتر از دورهها و برهههای پیشین میکند. زیرا به نظر میرسد که این راه، راهی نیست که بتوان به شیوهای غیرجمعی و غیرهمبسته آن را طی کرد؛ اساساً راه رهایی و رستگاری، راهی جمعی است، و لا غیر!