به نقل از سایت اخبار انقلاب و دفاع مقدس : خبرگزاری مهر، سرویس فرهنگ:
«مقاومت»، کلیدواژهای است که علاوه بر محتوای غنی فرهنگیاش، راه خود را به مرزهای سیاست هم باز میکند. و از آنجا که ما چیزی به عنوان «سیاست» صرف، نداریم و هر آنچه هست سک «اقتصاد سیاسی» است، این مفهوم فربه و غنی، سه حوزه «فرهنگ، سیاست و اقتصاد» را در مینوردد و محتواهای آنها را در محتوای خود دخیل میکند. بر همین مبنا استاد علوم سیاسی دانشگاه تهران در تحلیل «چیستی مقاومت» در دوران کنونی دقیقاً به این سه حوزه اشاره میکند و در همه آنها بر مفهوم «کارآمدی درونزا» تاکید میکند. «مشروعیت سیاسی»، «مفهومشناسی حکمت متعالی سیاسی»، «آئینهای مدنی» و… برخی از کتابهای منتشر شده از علیرضا صدرا است. گفتوگوی مهر با او در قالب «کدام مقاومت؟ کدام رهایی» را در ادامه میخوانید:
آقای دکتر صدرا، چهل سال از عمر جمهوری اسلامی گذشته است و ما تقریباً در همه این سالها از عنصر و شعار «مقاومت» دم زدهایم. پس از چهل سال همچنان رهبر انقلاب تاکید کردهاند که تنها راه رهایی ما «مقاومت» است. سوال این است که این چه مقاومتی است که در چهل ساله دوم پس از انقلاب میتواند ما را به رهایی برساند؟ به نظر میرسد مقاومت در این دوره نیازمند برخی بازنگریها است تا معنای دقیق خود را در دوران پس از برجام و وقوع تهدیدهای شدید دشمنان بر علیه ایران و… بیابد. معنا این مقاومت از نظر شما چیست؟
جدیتیافتن در مقاومت و پیشرفت کردن کشور وابسته به سه بخش اقتصاد، سیاست و فرهنگ است. در بخش اقتصادی باید به توسعه کمی و کیفی توجه شود، به گونهای که بر مبنای امیدی که به دنبال یک اقتصاد سالم و کارآمد ایجاد میشود، سن امید به زندگی در جامعه بالا برود و کیفیت زندگی ارتقا پیدا کند و آسایش عمومی برای مردم جامعه تأمین شود.
در بخش سیاسی، توسعه و تعادل سیاسی و اجتماعی را باید بین بخشهای مختلف برقرار کرد. بهویژه در حوزه سیاست با بالا بردن کارآمدی دولت که مرکز ثقل اقتدار و کارآمدی ملی محسوب میشود باید این پیشرفت و توسعه را تضمین کرد. همچنین بخش سیاست میتواند در توسعه و برنامههای کلان اقتصادی و همچنین در بحثها و برنامههای فرهنگی در جامعه نظم و هماهنگی برقرار کند و از این طریق هم کارآمدی دو حوزه دیگر را بالا ببرد.
اما در حوزه فرهنگ هم با تقویت کارآمدی نهادها و برنامهها و سیاستها، باید موانع توسعه و تعالی فرهنگی، معنوی و اخلاقی را از بین برد و روز به روز به سمت این تعالی حرکت کرد. با وجود این رخداد جامعه آرامش و خودباوری و فرهنگ تولید را بازخواهد یافت و ضمن شکل دادن به استقلال و اقتدار خود میتواند در برابر هر قدرتی مقاومت کند.
جدیتیافتن در مقاومت و پیشرفت کردن کشور وابسته به سه بخش اقتصاد، سیاست و فرهنگ است.
اساساً منطق مقاومت در انقلاب اسلامی هم همین بوده است و اگر امروز هم از الگوی پیشرفت حرف میزنیم، منظورمان همین است. این در حالی است که دشمنان سعی میکنند با تهدید و تحریم کشور را از پیشرفت بازدارند و میبینید که امروز در هر سه بخشی که عرض کردم مورد تحریم و تهاجم هستیم؛ در بخش اقتصادی که تحریمها روشن است؛ در بخش سیاسی و امنیتی هم که باز میبینید تهدیدهایی وجود دارد و در بخش فرهنگی با تهاجم فرهنگی به دنبال ایجاد استحاله هستند و ما بعضاً جلوهها و ناهنجاریهای این مسئله را در جامعه شاهد هستیم، حتی در دانشگاههای ما هم این شواهد وجود دارد که ما نباید ساده از آن بگذریم. حتماً پشت این مافیاهای فرهنگی برنامهریزی داخلی، خارجی و عوامل پشت پرده و روی صحنه وجود دارد.
نکتهای که وجود دارد این است که وقتی از نگاه مردم به موضوع مینگریم، بسیاری از مردم با خود میگویند همواره سنگ زیرین آسیای این «مقاومت» ما بودیم، نه مسئولان یا نهادها و سازمانها و…. به عبارت دیگر مردم با برنامهها، سیاستها و مسئولانی مواجهاند که چندان به شیوه عملی آبی از آتش مقاومت نمیکنند، مثلاً در اقتصاد سیاسی به برنامههای نظام سرمایهداری جهانی تن میدهند، راهکارهای تعدیل ساختاری نئولیبرالیستی را پیگری میکنند و در عین حال وقتی پشت تریبون خطاب به مردم حرف میزنند میگویند «شما باید مقاومت کنید!» این چه گونه مقاومتی است؟ و دقیقاً چه نوع از رهایی را برای ما به همراه خواهد داشت؟
بله، متأسفانه ما مقدار زیادی تعلل و تسامح داشتیم و امروز هم داریم. در این راستا قطعاً بحث اصلی ما کارآمدی است اگر کارآمدی بالا رود و هر چه بهرهوری و اثربخشی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داخلی را ارتقا دهیم، میتوانیم دشمن را ناکام بگذاریم و به اهدافمان که تمدنسازی نوین اسلامی است، انشاءالله برسیم. در این مسیر و فرایند بهترین الگو و مدل، مدل پیشرفت مقاومتی است؛ یعنی پیشرفتی که درونزا و برونگرا است و بر امکانات و ظرفیتهای ملی و داخلی اتکا دارد و البته به عناصر فراملی هم بیتوجه نیست.
اما همانطور که گفتم اقتصاد مقاومتی، بدون سیاست و اقتصاد و مدیریت مقاومتی امکانپذیر نیست. همچنین اقتصاد، سیاست و مدیریت مقاومتی، بدون فرهنگ مقاومتی عملی نیست، زیرا اینها لازم و ملزوم همدیگر هستند. اقتصاد مقاومتی ناشی از سیاستهای مقاومتی است و سیاستهای مقاومتی هم با فرهنگ، بینش و ارزشهای مقاومتی شکل میگیرد؛ یعنی ما باید از پیش باور و بینش مقاومتی داشته باشیم، در غیر این صورت سیاست و اقتصاد و مدیریت مقاومتی اصلاً معنا ندارد.
اقتصاد مقاومتی ناشی از سیاستهای مقاومتی است و سیاستهای مقاومتی هم با فرهنگ، بینش و ارزشهای مقاومتی شکل میگیرد؛ یعنی ما باید از پیش باور و بینش مقاومتی داشته باشیم، در غیر این صورت سیاست و اقتصاد و مدیریت مقاومتی اصلاً معنا ندارد.
در این شرایط دولت به معنای کل هیئت حاکمه، یعنی از شخص رهبری و نهاد رهبری بگیرید تا مجمع تشخیص مصلحت، مجلس و قوای مجریه (سازمانها) و حتی قوه قضائیه علت مباشر و قریب کارآمدی ملی و اقتصاد مقاومتی هستند. مردم هم البته نقش علّی دارند، یعنی اگر مردم نباشند دولت و نظام هر چقدر هم قوی و مقاوم باشد، هیچ است. همانند دوران دفاع مقدس اگر مردم حضور نداشتند از سپاه و ارتش کاری برنمیآمد و شکست میخوردیم، یا برعکس اگر تنها مردم در صحنه جنگ حضور پیدا میکردند و سازماندهی، مدیریت، آموزش و تجهیزات ارتش و سپاه نبود، در جنگ تحمیلی موفق نمیشدیم. لذا این ترکیب مهمی است، یعنی کارآمدی ملی ما و مردم در هر سه بخش اقتصادی، سیاسی و فرهنگی با کارآمدی حاکمیت (رهبری و قوای سهگانه) باید توأمان باشد. اینها سبب فاعلی، قریب و مباشر کارآمدی ملی هستند.
در این فرایند قوه مجریه علت فاعلی مباشر است و رهبری علت فاعلی قریب که سیاستهای راهبردی را ارائه میدهند و چشمانداز و چالشها را روشن میکنند که هم در قالب اقتصاد مقاومتی، سیاست مقاومتی و فرهنگ مقاومتی نقش اساسی دارند و هم در قالب گام دوم انقلاب اسلامی یا «تمدنسازی نوین اسلامی» بسیار مؤثر هستند.
حالا مجلس باید چه کار کند؟ مجلس باید مسائل را در قالب برنامههای ۵ ساله، قوانین عادی و برنامههای بودجه سالیانه، کاربردی کند همچنین مجمع تشخیص در این راستا مسئولیت دارد و باید بتواند تمام این موضوعات و مضامین را بهصورت برنامهها و سیاستهای راهبردی درآورد و در قالب چشماندازها قرار دهد. مجلس به شکل کارآمدی باید اقتصاد، سیاست و فرهنگ ما را مقاومتی کند همانطور که رهبر و مجمع تشخیص مصلحت نقش راهبردی دارند، مجلس هم نقش کاربردی را ایفا میکند. مجلس در سیاستگذاری و قانونگذاریهای برنامههای ۵ ساله ششم باید اصلاح برنامهها را مدنظر قرار دهد و برنامههای بعدی هم کاملاً مقاومتی تدوین شوند یعنی به گونهای درونزا باشند، نه مصرفی.

مایلم کمی به برنامهریزیها و ساختارهایی که ماهیتاً نافی امر مقاومت هستند هم نگاه داشته باشیم، به نظر میرسد نوعی تناقض در کار ما وجود دارد، از پیش ساختارها و برنامههای نافی مقاومت را پذیرفتهایم، از سوی دیگر مدام شعار مقاومت میدهیم. آیا اینها قابل جمع هستند؟
متأسفانه ما در برنامهریزیهایمان نگاه میکنیم چه بودجهای داریم و میتوانیم چه کار کنیم! در صورتیکه برنامه باید این باشد چه کار میخواهیم انجام دهیم و چه منابعی داریم و کدام بالقوه، بالفعل، داخلی، خارجی، ممکن و ناممکن است! این شکل برنامهریزی، یک برنامهریزی مقاومتی است. اما امروز بیشتر برنامهریزیهای ما مصرفی هستند تا تولیدی و بودجهای. در کنار برنامههای کاربردی مجلس، قوه اجرایی باید آن برنامهریزیها را با کمک بخش عمومی و خصوصی، در زمینه اقتصادی، فرهنگی و سیاسی اجراییسازی کند. همچنین در بخش اقتصادی تمام شرکتها، مجامع صنعتی و تخصصی در کشور که حوزه عمومی محسوب میشوند، شرکتها و مؤسسات اقتصادی و… باید سیاستهایی که مجلس در راستای راهبردهای رهبری تصویب میکند را در جامعه به مرحله اجرا برسانند.
مقاومت چیزی جز همین کارآمدی نیست و همه دستگاهها و مدیران و نهادها باید به این سمت حرکت کنند.
در بخش سیاسی هم جناحها، احزاب و تشکلهای ما باید بتوانند سیاستها، برنامهها و راهبردهای مقاومتی و کارآمدسازانه و درونزا تولید کنند. با توجه به اینکه انتخابات مجلس را در پیش داریم لیست پیشنهادی نمایندگان مجلس باید مبتنی بر اندیشههای مقاومتی باشد. یعنی باید کسانی را انتخاب کنند که مقاومتی میاندیشند تا کاربردهای مقاومتی ارائه دهند. چون این نمایندگان باید این ظرفیت و نگاه را داشته باشند که رئیسجمهوری و وزیران را در پیشبرد نگاه مقاومتی کمک کنند یا به آنها پیشنهاداتی در این زمینه بدهند.
باید مراقب باشیم و اگر خدایی نکرده فسادی در نظام است، باید دادگاه ویژه برای آن تشکیل شود و خارج از نوبت با حمایت از کارآفرینی در این حوزه برخورد شود. قوه قضائیه عوامل مخل و موانع کارآفرینی را باید با قضاوت کارآفرینانه، کارآمدسازانه و مقاومتگرایانه انجام دهد
تشکلهای فرهنگی ما هم همینطور؛ یعنی مثلاً هیأتهای فرهنگی مذهبی، «ان.جی.او» ها، نهادهای مردم بنیاد فرهنگی هم باید کارآمدسازی ملی و مقاومتسازی را اصل قرار دهند و به سمتی بروند که این امور محقق شود.
حتی قوه قضائیه هم باید بر این اساس راه خود را پیش ببرد، یعنی باید نظارت و مجازاتها را بر این مبنا بازنگری کند. و اینها را باید به اطلاع عموم برساند و ما همه از آن مطلع باشیم. مثلاً قوه قضائیه کارآفرینی را باید به طور خاص مورد توجه، حمایت و نظارت قرار دهد. اگر در کشور به هر علتی کارآفرینی و تولید داخلی تضعیف شود، قطعاً مقاومت هم صورت نخواهد گرفت. لذا باید مراقب باشیم و اگر خدایی نکرده فسادی در نظام است، باید دادگاه ویژه برای آن تشکیل شود و خارج از نوبت با حمایت از کارآفرینی در این حوزه برخورد شود. قوه قضائیه عوامل مخل و موانع کارآفرینی را باید با قضاوت کارآفرینانه، کارآمدسازانه و مقاومتگرایانه انجام دهد و انشاءالله این مسیر را تقویت کند تا خارها، موانع و عوامل مخل آن برداشته شود.
با توجه به تمام این موارد و همکاری و کمک قوا در کشور به پیشرفت خواهیم رسید، بنابراین من باز تاکید میکنم که پیشرفت مقاومتی صرفاً با کارآمدی، کارآفرینی و تولید پیش میرود و در حقیقت تهدیدهای دشمن را تبدیل به فرصت میکند، مثل سیلی که با سدسازی میتوانیم آن را مهار کرده و علاوه بر این، آن سد را تبدیل به عاملی برای سازندگی کنیم. به این معناست که میگوئیم که تحریم نفت لطفی از سوی خداوند به دست دشمنان است تا ما به سمت منابع دیگر برویم و سرمایهگذاری کنیم و تنها به اقتصاد نفتی بسنده نکنیم.
چون در حال حاضر کشور بر اساس داراییهایش اداره میشود و ما باید به سمت درآمدها حرکت کنیم و این کار را با اقتصاد، سیاست و فرهنگ مقاومتی میتوانیم محقق کنیم و داراییهای خود را به درآمدها تبدیل کنیم و پیشرفت مقاومتی درونزا و برونگرا را به مرحله اجرا برسانیم.
بنابراین من باز هم تکرار و تاکید میکنم که مقاومت چیزی جز همین کارآمدی نیست و همه دستگاهها و مدیران و نهادها باید به این سمت حرکت کنند. اگر این اتفاق افتاد میتوانیم بگوییم روحیه و عنصر مقاومت در ما متجلی شده است، در غیر این صورت نتوانستهایم مقاومت را محقق کنیم.