به نقل از سایت اخبار انقلاب و دفاع مقدس : خبرگزاری مهر-گروه فرهنگ:
جنبش فداییان اسلام یکی از مهمترین جریانهای سیاسی و مبارزاتی در دهههای ۲۰ و ۳۰ شمسی بود که بعدها تاثیر زیادی بر گروههای مبارز اسلامی گذاشت. این جنبش در تئوری و روش مبارزاتی خود مشابهتهای زیادی با جریانهای اهل سنت مبارزاتی مانند اخوان المسلمین داشت و هم بر این جریانهای عربی تاثیر گذاشت و هم از آنها تاثیر پذیرفت.
بررسی و پژوهش بر این جنبش فداییان اسلام نکات مهم تاریخی و معرفتی را برای ما روشن میکند. اخیرا کتاب «رادیکالیسم اسلامی در ایران معاصر» نوشته ابراهیم عباسی، عضو هیات علمی دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه شیراز منتشر شده که بخش مهمی از آن به تحلیل جنبشهای رادیکل اسلامی در دهه ۲۰ اختصاص دارد. در این کتاب تحلیل مفصلی نیز درباره فداییان اسلام و نواب صفوی ارائه شده است. این کتاب را انتشارات دانشگاه مفید با شمارگان ۵۰۰ نسخه، ۴۷۰ صفحه و بهای ۳۰ هزار تومان روانه کتابفروشیها کرده است. با نویسنده این کتاب گفتوگویی انجام دادهایم که در ادامه آن را مطالعه خواهید کرد.
جریان فداییان اسلام یکی از مهمترین جنبشهای اسلامگرا در دهه ۲۰ بود که علیرغم تمام ارتباطات تئوریک با جریانهای مبارزاتی اهل سنت در مواردی مانند نگاه به آرمانشهر اسلامی با آنها تفاوت داشتند. مهمترین جریانهای اسلام رادیکال در اهل سنت هم همزمان با دهه ۲۰ در ایران راه افتادند. اگر موافق باشید بحث را درباره این دهه و اهمیت آن در تاریخ معاصر ایران و خاورمیانه شروع کنیم.
دهه ۲۰ در جهان اسلام و بویژه ایران دهه هویت بخش و مهمی است. به باور دکتر حمید عنایت آنچه در انقلاب ایران به وقوع پیوست، بذرهای آن در دهه ۲۰ یا دهه ۴۰ میلادی کاشته شده بود. در این دهه هویت ایرانی و اسلامی بازتعریف جدیدی پیدا کرده و هویتی از ایران و ایرانی ارائه شد که در مقابل هویت غربی قرار میگرفت. بر اساس این هویت گروههای سیاسی مهمی نیز فعال شدند و مبارزه با استبداد را در این دهه و بر مبنای مکانیسم اسلامی خودشان شکل دادند.
این گروهها پیوندهایی نیز با گروههای اسلام سیاسی در اهل سنت، بویژه با جریانهای عقلگرای این گروهها در مصر، افغانستان و حتی پاکستان داشتند. در این پیوند بعد ضد استعماری و هویت اسلامی نقش مهمی را ایفا میکرد. همه این گروههای شیعه و اهل سنت نسبت به غرب به صورت طرد عمل میکنند. به عنوان مثال به باور جریانهای شیعی رضا شاه چون پیوندهای هویتی با غرب دارد، منفور است. به طور از دهه ۴۰ میلادی به بعد در خاورمیانه فضای ضدغربی در میان اندیشمندان و گروههایی از مردم بوجود میآید. شکلگیری و ظهور گروههایی چون فداییان اسلام، نهضت خداپرستان سوسیالیست، جمعیت مبارزه با بیدینی، جامعه تعلیمات اسلامی و... با توجه به جو غالب در این دهه است.
*عنوان «رادیکالیسم اسلامی» امروزه بار منفی با خود دارد. کتاب شما هرچند که به نقد جریانها نیز میپردازد، اما در تحلیل واقعگرایانه از عملکرد این مثبت این گروهها نیز موفق است. چرا عنوان رادیکالیسم را برای کتاب انتخاب کردید؟
من در این کتاب گروهی از جامعه شیعی را در دهه ۲۰ بررسی کردم که با اهل سنت، بویژه گروههای تکفیری فعلی تفاوت فاحشی دارند. تلاش من بر این بود که با همان ادبیات دهه ۲۰ به آن گروهها نگاه کنم و با زاویه دید فعلی به آنها نپردازم. در آن دوران رادیکالیسم به مثابه امروزه بار منفی نداشت و به کسانی اطلاق میشد که بر علیه استعمار مبارزه میکردند. به طور کل اسلامگراهای رادیکال چهرههای برجستهای بودند که دغدغه اجتماع و عدالت اجتماعی داشتند.
*درباره تشکیل گروههای اسلامگرای شیعی در دهه ۲۰ صحبت کردید. در میان این گروهها اما فداییان اسلام بسیار شاخص مو فعالیتشان در تاریخ ماندگار میشود. این به دلیل مشی متفاوت آنها نسبت به دیگر گروهها بود که صرفا به کار فرهنگی اشتغال داشتند؟
بله، جمعیت فداییان اسلام هم در وجه تئوریک و نظری و هم در بحث تاکتیکهای مبارزاتی متفاوت از دیگر گروهها عمل میکردند. آنها اعتقاد داشتند که ما نمیتوانیم فقط کار فرهنگی و آموزشی انجام دهیم، چرا که هماکنون استعمار از طریق نمایندگان خود در داخل کشور دارد همه چیز ما را غارت میکند. بنابراین آنها نقدهای شدیدی هم به گروههای اسلامی که کار فرهنگی میکردند، داشتند. فداییان اسلام برای دستیابی به عدالت اجتماعی مبارزه میکردند و توجه به تودههای جامعه در نظر آنها قوی است. آنها اعتقاد داشتند که باید با ترور و حذف فیزیکی مخالفان و همچنین سرسپردگان به استعمار را تادیب کرد.
در آن دوران نقدی از جریان فداییان اسلام توسط دیگر گروهها، بویژه گروههای رقیب فداییان اسلام و همچنین توسط غربگراها و وابستگان به حکومت به این شرح مطرح شد که تمام فعالیتهای شما سلبی است و برنامه ایجابی برای حکومت ندارید. نواب صفوی برای پاسخ به این نقدها در سال ۱۳۲۹ کتاب خود با عنوان «راهنمای حقایق» را منتشر کرد. نواب در این کتاب میگوید که دولت اسلامی چه دستورالعمل و چه نقشه راهی را میتوند برای مبارزه با استبداد و استعمار داشته باشد. این کتاب برنامهای برای حکومت اسلامی هم در رفتار سیاسی و هم در رفتار اجتماعی و بسط عدالت است. بجز این کتاب این گروه از زمان فعالیتش از سال ۱۳۲۳ تا پایان فعالیتشان در سال ۳۴، چهل و چهار بیانیه مهم منتشر میکنند. نوع هرمونتیک متن و حتی واژگانی که برای این بیانیهها استخدام شده بودند، کاملا با بیانیههای دیگر گروهها متفاوت است.
*این بیانیهها و کتاب نواب صفوی تاثیری هم بر انقلابیون ایران در دهههای بعد هم گذاشت؟
کتاب «راهنمای حقایق» نواب صفوی و برنامههای پیشنهاد شده در آن در دولت شهید رجایی روند اجرایی به خود گرفت. حتی این کتاب یکی از منابعی بود که در تدوین قانون اساسی ایران نقش عمدهای داشت. با این اوصاف اما جریان فداییان به نظر من از نظر تئوری آنقدر قوی نبودند که از رژیم پهلوی عبور کنند. گروه فداییان اسلام هرچند انسانهای خاصی بودند و گامهای مهمی برای عبور از پهلوی را فراهم کردند، اما به دلیل نبودن مجتهد جامع الشرایط در بینشان نتوانستند کار تئوریک مهمی انجام دهند.
اسلام انقلابی امام خمینی(ره) خواسته یا ناخواسته از نواب صفوی متاثر شد، اما امام خمینی(ره) قدرت تئوریک بالایی داشت و توانست با طرح و بسط تئوری «ولایت فقیه» زمینه را برای عبور از پهلوی فراهم کند؛ اما فداییان اسلام حتی بر اساس شرایطی شاه را قابل احترام میدانستند. یعنی در نظر آنها اگر شاه نماز بخواند، قوانین و قواعد اسلام را رعایت کند، نیز به طراحی پروژهای برای عبور از او نیست. به همین دلیل من ابتدا تردید داشتم تا صفت انقلابی را به فداییان اطلاق کنم، اما به دلایل دیگری این صفت را دادم.
*همزمان با شکلگیری و ظهور جریان فداییان اسلام کتاب «کشف الاسرار» امام خمینی(ره) نیز منتشر میشود. امام خمینی(ره) در این کتاب نقش مهم مجتهدان جامع الشرایط در جامعه اسلامی در دوران غیبت امام معصوم را تبیین میکند. نظر اعضای فداییان اسلام درباره این کتاب چه بود؟
من هرچه جستوجو کردم در میان کلمات نواب صفوی هیچ اشارهای به این تالیف مهم امام خمینی(ره) پیدا نکردم. امام نیز در کلمات خود اشاره و مطلبی به اعضای فداییان اسلام ندارد، فقط در مکتوبی درباره شهید مهدی عراقی صحبت میکند که البته آن هم درباره شهادت ایشان است. امام خمینی(ره) فرد دقیقی بود و قطعا این حذف نواب و یارانش از کلام امام دلیلی دارد. به نظر من شاید این دلیل به مخالفت امام با ترور بدون نظر مجتهد جامع الشرایط باز میگردد. امام خمینی(ره) فقط فقها را شایسته صدور حکم اعدام انقلابی میدانست، اما نواب این اعتقاد را نداشت. من در نقد جمعیت فداییان اسلام به ارتباط ضعیف آنها با مرجعیت شیعی اشاره کردهام. به دلیل همین ارتباط ضعیف یا عدم ارتباط بود که حکومت پهلوی توانست آنها را اعدام کند.
این جمعیت برای ترور به فتوای خودشان عمل میکردند. من متن محاکمه نواب صفوی را دیدم. بازجو از او میپرسد که شما شیعه هستید و مرجع تقلید دارید، بگویید که دستور و فتوای قتل را از چه کسی میگرفتید؟ نواب در جواب میگوید که ما به فتوای خودمان عمل کردیم، وقتی دزدی به خانه ما آمده که دیگر وقت آن نیست برای مقابلهاش به سراغ فقها رفته و از آنها دستور بگیریم.
در کتاب خاطرات شهید محمد واحدی، دستگاه فقهی نواب صفوی برای ترور ترسیم شده است. به طور کل او به مراجع و مجتهدان عصر هم نقد داشت که دچار محافظه کاری شدهاند. نقدهایی هم به مرحوم آیتالله بروجردی دارد. حتی برخی از اعضای این جمعیت در نقد خود از مرحوم آیتالله کاشانی الفاظ نامناسبی را به کار بردند و بیانیهای را بر علیه این شخصیت برجسته منتشر کردند. البته فراموش نکنیم که همه ترورهای این جمعیت بدون اجازه نبوده است. به عنوان مثال آنها در جریان ترور کسروی و رزمآرا فتوای مراجع را داشتند.
*نواب صفوی با بزرگان اهل سنت در حوزه اسلام انقلابی دیدار و همفکریهایی داشت. نظر او درباره وحدت اسلامی چگونه بود و چه تاثیری گذاشت؟
نواب صفوی در کتاب «راهنمای حقایق» درباره اداره حکومت اسلامی راهکارهای مهمی را ارائه میدهد. او ملاقاتهایی با بزرگان اهل سنت و حتی سران برخی از کشورها مانند ملک حسین پادشاه اردن هم داشت. اندیشهای که در موضوع وحدت اسلامی در کتاب «راهنمای حقایق» ارائه شده در زمانه خود بسیار پیشروست. راهکار او به این صورت است که باید ابتدا یک شورایی از اندیشمندان و فقهای هر دو طیف تشکیل شده و این شورا عوامل اختلافزا را حل کند و یک امت واحدهای تشکیل دهد. اندیشهای نواب صفوی در این حوزه بسیار مورد استفاده رهبر معظم انقلاب حضرت آیتالله العظمی خامنهای قرار گرفته است.